Sport Club de Belas يك روياي تابستاني بود كه پس از تعطيلات گرد و غبار بر آن فرو نشست. اما رويا نمرد. بازي در سينترا در 26 آگوست 1902 ، بازيكنان را مشخص كرد. جوانان در بازگشت به ليسبون ، آرزوي وضعيت ورزش در خارج از كشور ، به ويژه فرانسه و انگليس را داشتند و با يكديگر ارتباط برقرار مي كردند ، بيشتر آنها در همان منطقه مسكوني Campo Grande زندگي مي كردند. آنها مرتباً در شيريني فروشي بيجو ملاقات مي كردند ، فروشگاهي كه امروز نيز در Avenida da Liberdade وجود دارد و در اينجا ، دو سال پس از تجربه در Belas ، آنها تصميم گرفتند به عشق بزرگ خود ، ورزش برگردند و باشگاه فوتبال Campo Grande را راه اندازي كنند. ساير شركت كنندگان در رويداد 26 آگوست 1902 علاقه خود را به ورزش دنبال كردند و باشگاه بين المللي فوتبال (CIF) را تأسيس كردند.
دفتر مركزي باشگاه فوتبال Campo Grande در طبقه دوم عمارت Pinto da Cunha ، در تقاطع Alameda das Linhas de Torres و Campo Grande واقع شده است. از جمله ، برادران Gavozzo در جلسه م foundسس با جوان José Holtreman Roquette (José Alvalade) ، José Stromp و ساير ورزشكاران مشتاق شركت كردند. ويسكونت دو آلوالده ، خوزه آلفردو هولترمن ، پدربزرگ و سرپرست خانواده خوزه آلوالاد ، تقريباً 70 ساله بود كه به دليل حمايت نوع دوستانه و توانايي درك و تشويق روحيه و اشتياق برادرزاده و دوستانش به عنوان رئيس جمهور منصوب شد.
فوتبال ، شمشيربازي ، تنيس ، دو و ميداني ، اجتماعات اجتماعي يا پياده روي از فعاليت هاي اصلي اين باشگاه جديد بود ، فعاليت هايي كه باعث تحريك دو سال اول وجود آن شد.
ايجاددر سال 1906 ، فضاي باشگاه با ايجاد اختلاف بين اعضاي ترجيح دهنده رويدادها و جلسات اجتماعي از يك سو و ساير افرادي كه طرف ورزش را ترجيح مي دادند ، آشفته شد. جاليو دو آراجو ، كه بعداً رئيس اسپورتينگ ، مورخ پرشور روند تأسيس اين باشگاه خواهد شد ، خاطرنشان كرد: "با گذشت هر روز ، دو روند ايجاد مي شود ، پسران در ليسبون كه مي خواستند مقر خود را منتقل كنند و كامپو گراند ، كه حفظ مقرهاي فعلي را صحيح و مناسب دانست. علاوه بر اين ، جاليو دو آراجو همچنين يادآوري مي كند كه "اين اختلاف فقط مربوط به محل استقرار ستاد نبوده بلكه اهداف باشگاه را نيز در بر داشته است - برخلاف آنچه در كمپو گرانده بود ، ديگران فعاليت هاي اجتماعي را از اولويت هاي ورزشي مي دانستند".
اين دوره آشفته مي توانست باعث ايجاد اختلاف بين دو اردوگاه شود. خوزه گاواتسو اولين كسي بود كه باشگاه اصلي را ترك كرد ، با همراهي حدود دوازده عضو ، از جمله خوزه آوالاديد ، كه گفت: "من پدربزرگم را در كنار خودم مي گيرم و او به من پول كافي مي دهد تا يك باشگاه ديگر راه اندازي كنيد ".
اين تصميم طولي نكشيد كه به ثمر نشست. ويسكونت دو آلوالد رضايت خود را براي تأسيس باشگاه جديد تأييد كرد و ضمن اينكه اجازه داد زمين بازي در يكي از مزارع خود را اجازه دهد - مقدار زيادي از ورزش ها تا امروز در آن مكان وجود دارد - به عنوان رئيس هيئت مديره اداره و "محافظ" باشگاه. به همين دليل ، خوزه آلواليد جوان ، با تابش از اشتياق ، جمله معروف را بر زبان آورد: "ما مي خواهيم اين باشگاه به يك باشگاه بزرگ ، بزرگترين اروپا تبديل شود" ، عبارتي كه همه هواداران اسپورتينگ آن را به خوبي مي شناسند.